21':05'' 4651 0 پل کانال :قسمت بیست و چهارم در راه رسیدن به پارادایز نل و پدر بزرگش مجبور بودند از پل قدیمی عبور کنند از طرفی دیگر پلیس به شدت کیلپ و افرادش رو تعقیب می کرد تا اینکه آنها هم به پل قدیمی رسیدند اما ادامه ی ماجرا رو خودتون ببینید که چه بلایی سر کیلپ و افرادش میادبالاخره نل و ترنت از شر آنها راحت میشن 18':57'' 3579 0 جايزه!!! کانال :قسمت بیست و سوم در شهر بعدی نل و پدر بزرگش با پسری برخورد می کنند که با اینکه از رفاه زیادی برخوردار بود از خانه فرار کرده بود پلیس سخت دنباله پسر می گشت تا اینکه پسر را با نل و پدر بزرگش دید و آنها را به جرم آدم ربایی دستگیر کرد اما 19':04'' 4264 0 قصر قديمي کانال :قسمت بیست و یکمنل و ترنت در راه از جنگلی عبور می کنند شب را آنجا می مانند و در زمان خوردن شام با پسر کوچولویی برخورد می کنند که پدر و مادر خودش را از دست داده بود پسر کوچولو نل و پدر بزرگشو به یک قصر قدیمی می برد که اهالی دهکده به آنجا قصر وحشت می گویند 14':45'' 7224 0 راز پدربزرگ کانال :قسمت بیست و دومنل کم کم توان خودشو رو از دست داده و خیلی خسته شده در دهکده هتلی برای توفق نل و پدر بزرگش وجود نداره با جوان چوپانی برخورد می کنند که آنها رو به خانه ی خود می برد برای اینکه نل حالش بهتر شود مجبور می شوند چند روزی را در آنجا بمانند ودر این چند روز پدربزرگ رفت و آمد های مشکوکی دارد اما جریان چیست خودتون بهتره ببینید 20':51'' 4872 0 دوستان خوب کانال :قسمت بیستم در اثر پیاده روی زیاد پاشنه کفش نل شکست و مجبور شدند در دهکده توقف کنند تا کفش نل را تعمیر کنند مرد غریبه و کیت بدون اینکه بدانند که نل و ترنت در این دهکده باشند به این ده وارد شدند اما مرد غریبه چه نسبتی با نل دارد 20':46'' 2966 0 جشن گل ها کانال :قسمت نوزدهم نل و ترنت تقریبا به شمال رسیده بودند اما آیا جایی به نام پارادایز وجود دارد در این هنگام نل و ترنت به دهکده ی کوچکی می رسند که قرار بود در آنجا جشن گل ها برگزار شود نل به شدت علاقه داشت در آن جشن شرکت کند و 20':14'' 2107 0 آيا برادرم آنجا بود ؟ کانال :قسمت هجدهمنل به کمک دختر کوچولو تونست پدر بزرگشو پیدا کنه و باز به راهشون ادامه دادن تا با مردی برخورد کردند که اهل لندن بود و به خاطر ظلمای کیلپ و افرادش از خانوادش جدا شده بود و پدرش رو از دست داده بود 20':05'' 2377 0 ملاقات كنندگان خانه مخفي! کانال :قسمت هفدهمنل توانست یک بار دیگر از دست کیلپ فرار کرد اما هنوز تنهاست و دلش برای پدربزرگش تنگ شده است و از طرفی پول کافی ندارد در شهر بعدی با دختری برخورد می کند که رفتارش مانند پسر است نل به او اعتماد می کند و شب با او به خانه مخفی می رود و 18':21'' 2485 0 نقشه ي كيلپ کانال :قسمت شانزدهم نل تک و تنها به راه خود ادامه می دهد به امید اینکه مرد غریبه را پیدا کند در شهر با پسر کوچولویی برخورد می کند که مادر خود را گم کرده بود و نل تصمیم می گیرد 19':47'' 5480 0 خداحافظ پدربزرگ... کانال :قسمت پانزدهم نل در دلش احساس خوبی نسبت به مرد غریبه پیدا کرده است اما ترنت اجازه ی دیدن مرد غریبه را به نمی دهد مرد غریبه از طریق یک کشتیران نامه ای مخفیانه برای نل می فرستد آیا نل درخواست مرد غریبه را می پذیردایا پدربزرگ خود را تنها می گذارد 20':07'' 2396 0 مرد غريبه.... کانال :قسمت چهاردهم نل و ترنت از طریق کوهستان به راه خود ادامه می دهند از طرفی مرد غریبه و کیت آنها را دنبال می کنند اما مرد غریبه کیستچه رابطه ای با نل دارد در این قسمت مرد غریبه سعی دارد نل را به تنهایی به پارادایز برساند اما آیا نل با او می رود 19':15'' 3600 0 بازگشت به خانه.... کانال :قسمت سیزدهم برای یافتن پارادایز نل و ترنت وارد شهر مولینگر شدند در آنجا با زنی برخورد کردند که فرزندان خود را رها کرده بود و با دیدن نل و پدر بزرگش از این کار خود سخت پشیمان شده بود و می خواست به لندن برگردد اما پولی نداشت و صندوق نل را دزدید و ادامه ی ماجرا را خودتان ببینید 20':47'' 2388 0 اميد دوباره.... کانال :قسمت دوازدهم نل و ترنت بالاخره به کلیسایی که آقای مدیر به آنها معرفی کرده بود رسیدند اما آیا نل و پدر بزرگ از دست کیلپ و افرادش خلاص شدند آیا کیلپ واقعا غرق شد 21':05'' 2798 0 سفري شاد.... کانال :قسمت یازدهم بالاخره نل و ترنت به کمک مرد غریبه سوار کشتی نل کمی بیمار می شود در کشتی تصادفا با آقای مدیر برخورد می نزدیک است جایی که پارادایز در آنجاست 17':42'' 1890 0 تعقيب كنندگان در اسكله... کانال :قسمت دهم نل و ترنت عاقبت به لیورپول رسیدند اما کیلپ و افرادش دست بردار نبودند نل و پدربزرگ در رستورانی مشغول به کار شدند تا بتوانند پول بلیط کشتی را تهیه کنند در این بین بود که 19':27'' 2285 0 شب عيد... کانال :قسمت نهم در ادامه ی فرار نل و ترنت از دست کیلپ و افرادش یک شب قبل از عید به خانه ی آقای رایت رایت اجازه داد این دو نفر غریبه در خانه ی او اقامت داشته باشندو 20':43'' 2215 0 كوه هاي خطرناك... کانال :قسمت هشتم نل و ترنت بعد از اینکه اطلاعیه آقای کیلپ را که دستور داده بود نل و ترنت را تعقیب کنند دیدند راه خود را عوض کردند و از کوهستان به راه خود ادامه دادند که در این راه با مشکلاتی روبه رو شدند 18':16'' 2221 0 پسري كه پرنده شد... کانال :قسمت هفتم نل امید وار بود که سرگردانی اونها به پایان برسد تا اینکه به مدرسه ای برای استراحت رسیدند برای نل خیلی امیدوار کننده بود که آقای مدیر در مورد پارادایز چیزی بداند 21':14'' 4352 0 تصوير مادر... کانال :قسمت ششم نیمه پاییز است نل و ترنت شهر دربی را ترک کردند و به نزدیکی ناتینگهام رسیدند اما پدربزرگ دچار تب شدیدی شدو 20':29'' 3263 0 يك شب طوفاني... کانال :قسمت پنجم در ادامه ی سفر نل و ترنت به شهر کوچکی رسیدند که نامش دربی بود باران می امد و نل و پدربزرگ در خیابان قدم می زدند که به یک هتل رسیدند 22':09'' 3114 0 لحظه ي خوشبختي... کانال :قسمت چهارم نل بدون توجه به حرف های پدر بزرگ که ناامید کننده بود دلش می خوات به پارادایز برسد ولی آنها به شهر دیگری رسیدند و باید در شهری می گشتند که اصلا آنرا نمی شناختند 21':18'' 1209 0 نل گرفتار مي شود..... کانال :قسمت سوم ترنت و نل لندن را ترک کردند و به شهر دیگری رسیدند و در راه به کارناوالی برخورد کردند که مقداری انها را سرگرم کرد اما اوقات خوش آنها خیلی طول نکشید که 22':09'' 2937 0 در جستجوي مادر..... کانال :قسمت دوم نل و پدر بزرگش برای فرار از دست کیپ سفر خود را آغاز می کنند اما مقصد سفر مشخص نیست نل پیشنهاد می کند که دنبال مادرش بروند اما پدر بزرگ ابتدا مخالفت می کند 22':06'' 2880 0 آغاز سفر..... کانال :قسمت اول 100 سال قبل در لندن در پشت خیابان اصلی پر رفت و آمدی در گوشه از شهر مغازه ای وجود داشت که پدر بزرگ نل آنرا اداره می کرد داستان پر فراز و نشیب دختر کوچولو از اینجا آغاز می شود شما هم با ما دنبال کنید